بعضی اوقات باید به دلنوشته ها گریست .

از جهل آدمی و از سربریدن انصاف و مرگ اعتماد ، فقط به یگانه مانا باید پناه برد .

سالهاست در کارم سعی کردم منصف و صادق باشم وکم فروشی نکنم و به هر قیمت نان نخورمهر طور با دیگران رفتار کنی همانطور با تو رفتار خواهد شد ، این فرمان طبیعت است .

اما گذر زمان به من آموخت که بعضی از آدمها از شنیدن دروغ لذت میبرند . پس بعد این لذت انصاف نیز از دست می دهند تا بدآنجاکه به هر وسیله یی متوسل شده تا کار پلید خود را پیش ببرند .

علی الخصوص در جامعه امروز ما که افراد با توسل به دروغ موجب سلب اعتماد افراد میشوند .

امروز برای یک انسان بظاهر شریفی خدمتی را که برایش آرزو شده بود و ضرر هنگفتی برایش داشت انجام دادم و او را برای همیشه  نجات دادم . او  سرخوش از پیروزی من و دوست عزیز معرفش را به دفتر خود دعوت نمود تا حساب و کتاب متعهد شده را ادا کند ، اما وقتی به حساب و کتاب رسیدیم خود را به ورطه کثیف دروغ افکند و منکر عهد و پیمان شد و مکرر از خدا و پیغمبر برایم سوگند یاد میکرد که با تو همچین عهد و پیمانی نداشتم و کذا کذا !

دوست معرف این داستان که مبهوت جملات او بود پس ازر چند کلمه یی بحث و جدل با ایشان ، رو به من کرده وگفت : فلانی چه بحثی میکنی ، او خود خوب بر عهد و پیمان ما واقف است اما متاسفانه ، چون خود را سواره این مطلب دیده و ما را پیاده ،  خود را به خواب زده و منکر میشود !!

کنایه این بود که بحث نکن .

گفتم : میدانم ، اما برای آنکه در آینده نگوید فلانی روشنم نکرد ، مجدد بازگو میکنم بلکه بخود بیاید والا او خود میداند که  همچون خدای عالمیان بر این سر واقفست .

خلاصه باو گفتم : میدانی ، من به تو اعتماد کردم و مشکلت را حل نمودم و بعد آن مزدم را مطالبه کردم و تو منکر شدی ، ملالی نیست ، اما بدان که تو راه اعتماد من به دیگران را سد نمودی و اگر بار دیگر کسی چون تو بیاید و مدد بخواهد ، دیگر نمیتوانم به او اعتماد کنم و او از این هنر من محروم میشود .

این داستان را گفتم تا دیگران بدانند چرا اعتماد افراد در جامعه ما تخریب میشود . تا چنین افراد زشت خویی با نقاب جنتلمنی در میانه مردم زندگی می کنند و عهد میشکنند روال بر همین منوال است .

خلف وعده او شاید به من ضرر مالی بزند و مرا نزد دوستانم که برایش زحمت کشیدند شرمنده کند ، اما بیشتر ، اعتماد من به امثال  او دستخوش نابودی  قرار گرفت و باعث شد بواقع اگر روزی کسی به درد ، نزدم بیاید ، تا نقدش نکنم قدم برندارم .

بولله اگر میگفت نمیدهم آنقدر نمیسوختم که به من اتهام نبود قول و قرار و تعهد زد .

البته شاید حال آنهایی که سالها بر این سیاست و شیوه  شکست خورده و یا اعتقادات دروغین خود اصرار میکنند را باید درک کرد ، چون ایشان بواسطه همین ترفندها و دروغها مال جمع نموده و برای خود برج و بارویی ساختن ، با قربانی کردن اعتماد مردم .

فقط می مانم من و وجدانم که عمری به امثال او اعتماد کردیم و هربار خطایی دیدیم به تفسیری بخشیدیم که شاید درست شود این رفتار ناپسند و اکنون مستحق سرکوفت دور و وری های خود باشم که ملامتم کنند از این اخلاق و شیوه زندگی که مرا خسته کرده و تنم را رنجور .

بقول برتراند راسل : چگونه به تاول های پاهایم بگویم تمام مسیری که آمده ایم اشتباه بوده !!!!!

بامید روزی که برای رسیدن به مقاصد خود به هر دروغ و حیله یی متوسل نشویم .

انسانم آرزو ست . یا حق

#موسسه حقوقی ومباشرتی صبای عدالت آریانا

توسط goodnews

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *